مدح و مرثیۀ امام موسی کاظم علیهالسلام
رشتۀ دلهای عاشق پشت این در بسته شد بار ما از خانۀ موسی ابن جعفر بسته شد تا خبر آمد غروب از خانه بیرون میزند با هجوم سائلان از صبح، معبر بسته شد مشت ما را وا نخواهد کرد وقتی از کرم مشت مسکین درش با کیسۀ زر بسته شد آنکه از کـار پیـمـبرها گـره وا میکـنـد دست و پایش در غل و زنجیر آخر بسته شد ای خدا آزاد بودن پیشکش، این ظلم چیست؟ در قـفس حتی پر و بال کـبوتر بسته شد یک نـفـر با تـازیـانـه آمـد و در بـاز شد یک نفـر با تـازیـانه آمد و در بـسته شد تازیـانه رفت بالا چـشم مـادر تار گشت تازیانه خورد بر تن چشم مادر بسته شد آه روی تخـته پاره ساق پایش بند نیست بیش از این حرفی ندارم روضهها سربسته شد |